۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

یک روز بی‌ نظیر!

وقتی‌ صبح دل انگیز رو با این آغاز کنی‌ که :‌ای وای وان حمام بعد از کلی‌ دعوا موا هنوز درست نشده!بعد در حالی‌ که بوی چاه کلّ خونه رو برداشته زنگ در بزنند بگن: تا چند دقیقه دیگه به مدت ۱ساعت برق خونه قطعه!


بعد در حالی‌ که صبحانه نخوردی تلاش مذبوحانه ت برای درست کردن یه قهوه بی‌ ثمر بمونه،چرا که دستگاه فقط ۲قطره تف میکنه توی قوری و برق قطع می‌شه!گاز هم که برقی! خوب باید یه چیزی بریزی توی این شکم بی‌ هنر آخه! میشینی‌ ساندویچ نون و کالباس درست میکنی‌ میخوری! بعد چون برق‌ها رفته و هوا هم کمی‌ سرد دم میکنی‌ میفتی زیر پتو با اعصاب داغان!

برق هم میاد که نمیتونی دوش بگیری! درگیر ایتی که لوله کش کی‌ میاد یه نامه میاد! نامه مال کجاست؟بیمه ی ماشین مشکل پیدا کرده میدویی میری دنبال اون،لوله کش هنوز نیامده و تو امید در گرو آمدنش بستی! توی عمرم تا بحال نشده بود اینقدر علاقمند باشم لوله کش رو ببینم!

بعد پست یو.پی.اس میاد و یارو حالا اصرار داره فارسی یاد بگیره تو این هیرو ویر،آقا جون من بیخیال شو اعصاب مصاب اینجا یافت نمی‌شه ها!! خلاصه بعد از کلاس فارسی ازش یاد گرفتیم که لطفا به ارمنی می‌شه: هاجیس (هاجیس هرکی‌ ارمنی بلده منو اصلاح کنه) خلاصه چشممان به در خشکید و ماند تا امروز که در حسرت دیدن یک لوله کش برای چکاندن ۱ قطره آب روی سرم در کنج خانه افتاده ام!





هیچ نظری موجود نیست: