۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

Canceling!

After non stop working and working for 2 homework of my today courses, I came to class and I saw nobody!
Yes! you guess right! the class is canceled in the morning and I`m not sure if I have my afternoon class or not!
The truth is I didn`t do my homework through the whole week then yesterday I had to be awake until 3a.m and now here I am, sleepy and with no class
I forgot to tell you that actually I`m persian,so if you see any error in my writing please let me know.I would appreciate that.
I`m new in blogger so I will be glad to find good friends.

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

یک روز بی‌ نظیر!

وقتی‌ صبح دل انگیز رو با این آغاز کنی‌ که :‌ای وای وان حمام بعد از کلی‌ دعوا موا هنوز درست نشده!بعد در حالی‌ که بوی چاه کلّ خونه رو برداشته زنگ در بزنند بگن: تا چند دقیقه دیگه به مدت ۱ساعت برق خونه قطعه!


بعد در حالی‌ که صبحانه نخوردی تلاش مذبوحانه ت برای درست کردن یه قهوه بی‌ ثمر بمونه،چرا که دستگاه فقط ۲قطره تف میکنه توی قوری و برق قطع می‌شه!گاز هم که برقی! خوب باید یه چیزی بریزی توی این شکم بی‌ هنر آخه! میشینی‌ ساندویچ نون و کالباس درست میکنی‌ میخوری! بعد چون برق‌ها رفته و هوا هم کمی‌ سرد دم میکنی‌ میفتی زیر پتو با اعصاب داغان!

برق هم میاد که نمیتونی دوش بگیری! درگیر ایتی که لوله کش کی‌ میاد یه نامه میاد! نامه مال کجاست؟بیمه ی ماشین مشکل پیدا کرده میدویی میری دنبال اون،لوله کش هنوز نیامده و تو امید در گرو آمدنش بستی! توی عمرم تا بحال نشده بود اینقدر علاقمند باشم لوله کش رو ببینم!

بعد پست یو.پی.اس میاد و یارو حالا اصرار داره فارسی یاد بگیره تو این هیرو ویر،آقا جون من بیخیال شو اعصاب مصاب اینجا یافت نمی‌شه ها!! خلاصه بعد از کلاس فارسی ازش یاد گرفتیم که لطفا به ارمنی می‌شه: هاجیس (هاجیس هرکی‌ ارمنی بلده منو اصلاح کنه) خلاصه چشممان به در خشکید و ماند تا امروز که در حسرت دیدن یک لوله کش برای چکاندن ۱ قطره آب روی سرم در کنج خانه افتاده ام!





۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

بهار۸۹

نمیدانم واقعا چه بگویم!شاید بعد از ۲هفته بد نیست بگویم سال نو خجسته باد! از گفتن کلمه ی عربی‌ مبارک بیزارم.هنوز برای من سال نو نشده! مانده‌ام با اهداف و قول و قرار‌هایی‌ که خودم نمیدانم چیستند؟هنوز نمیدانم از امسال چه میخواهم؟شاید بد نیست برای تنوع هم شده به سراغ آرزوهای بزرگ و دست نیافتنی‌ام بروم،آنقدر دور است که آنها را هم فرموش کرده ام!تصمیم گرفتم شروع وبلاگنویسیم در سال جدید روزی خنثی باشد.امروز نه حس بهار به من دست میدهد و نه زمستان!




بهارتان پر بار



۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

دنیای وارونه

کسی چه میدونه تو دنیا چه قدرت ها و چه موجوداتی وجود دارند؟هر کس دنبال ی ویژگی خاص میگرده ،هوش،هنر،قدرت،زیبایی،سرعت، ... و بعضی ها دنبال همه یا ترکیبی از این خوصوصیات هستند،برای همین هم خیلی ها میرن دنبال جادو و این حرفا چون فکر میکنند اینجوری میتونند به اون چیزی که آرزوشو داشتند برسند.ولی آیا کسی یا کسانی هستند که قائم به ذات ویژگی داشته باشند؟یا همه ی اینها اکتسابیه؟


ولی چقدر وحشتناکه که واقعیات رو ببینیم اینکه همه پشت این نقاب های انسانگونه چه موجوداتی هستند،گرگ،مار،خون آشام،...نیاز به تغییر ظاهری نیست فقط مواظب دور و اطرافتون باشین،همه جا هستند،کسانی که راحت آدم میکشند،پولشونو میبرند،آبروشونو میبرند،تجاوز میکنند،....اینها چه کسانی هستند؟فکر نمیکنم هیچکس بتونه این کار هارو انجام بده جز یک انسان .تا بحال چند بار از مار گزیده شدین و چند بار از انسان؟تا به حال چند بار خون آشام ها خونتونو مکیدند و چند بار انسان ها؟چند بار شیاطین قلبتونو در آوردند و چند بار انسان ها؟چند بار یک جادوگر سحرتون کرده و چند بار انسان ها؟...پس چرا راه دور میریم؟چرا باز هم باور نداریم که خودمون پیچیده ترین و وحشتناک ترین موجود کائنات هستیم؟

اگه سعی کنیم قدرت هامون رو در جهت پیشرفت و کمک و خیر خواهی بکار ببریم چه اتفاقی میوفته؟

جالبه اگه دنیا رو با این دید نگاه کنیم نه؟خیلی عجیب به نظر میرسه ولی شاید واقعی باشه!

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

سالگرد

۳سال گذشت.۱۷ دی وقتی‌ دیدمت با خودم گفتم چقدر فرق کرده،دیگه اون پسری که من میشناختم یک مرد شده بود.باهم نشستیم خیلی‌ راحت حرف زدیم و از گذشته‌ها یاد کردیم.چقدر حضورت برام آرامشبخش بود خودم هم نمیدونستم چرا.تا ۱هفته بعد زنگ زدین و مامانت گفت که میخوای بیائ باهام صحبت کنی‌. نذاشتی هیچکس باهات بیاد،خودت تنهایی امدی با یه دست گل خیلی‌ قشنگ،...۱سال و نیم بعد عروسی کردیم و زندگی‌ قشنگمونو شروع کردیم،خیلی‌ وقت‌ها با خودم میگم کاش زودتر میومدی ولی‌ میدونم اون سال و اون تاریخ خاص باید میبود تا من بدونم که چقدر برام ارزشمندی،تا بدونم که این عشق به این سادگی‌ بدست نیومده که بخوام راحت از دستش بدم.




عزیزم سالگرد آغاز عشقمون مبارک




۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

کوچ

سلام،اینجا خانه ی جدید منه.نمیدونم چقدر اینجا میمونم،هنوز سیستمش برام غریبه.ولی‌ به هر حال هر جایی یه حال و هوایی داره دیگه نه؟
خانه ی جدید مبارک!!!